مصطفی عبداللهی، مدیرعامل شرکت فرآوردههای گوشتی «رباط» اعلام کرد:
قوانین و سیاستگذاریهای خلقالساعه تهدیدکننده تولید
«20 گرم مصرف سرانه فرآوردههای گوشتی مردم در ایران، رقم قابل توجهی نیست که سلامت مردم به خاطر آن به خطر بیفتد. نیتراتی که از آن به عنوان یک چماق برای سلامت مردم عنوان میشود، در محصولاتی مثل سیبزمینی، پیاز و میوهها نیز وجود دارد و به راحتی مورد مصرف مردم قرار میگیرد، اما متأسفانه در آن محصولات هیچکس نگران سلامتی مردم نیست!»
در گفتوگویی با مصطفی عبداللهی، مدیرعامل شرکت فرآوردههای گوشتی «رباط» به بررسی آخرین وضعیت تولید فرآوردههای گوشتی پرداختیم که ماحصل آن را در ادامه میخوانید:
با توجه به این که در ماههای پایانی سال، شاهد افزایش قیمت گوشت قرمز هستیم، صنایع فرآوردههای گوشتی در رابطه با تأمین مواد اولیه و موازیکاری دستگاههای دولتی و سختگیریهای بیمورد دستگاههای نظارتی، معضلات جابهجایی پول برای واردات ماشینآلات نوین و… با چه مشکلاتی مواجهاند و به طور کلی امسال با چه موانعی روبهرو بودهاید؟
افزایش نرخ مواد اولیه، یعنی از دست رفتن برنامهای که میتوانستید در تولید داشته باشید. به نظر من، اصول برنامهریزی، یکی از مباحث مدیریت، به ویژه در تولید است. اینکه تولیدکننده بتواند نقطه سفارش انبار خود را با توجه به مدت زمانی که مواد اولیه در دسترس است، تعریف کند، فقط نیازمند اراده خود او نیست و یکسری مجهولات خارج از مجموعه است که روی تولید تأثیرگذار است. افزایش ارزی که در دو سه ماه گذشته اتفاق افتاده است، قطعاً 40 درصد از سرمایه هر شرکت و هر ایرانی را دود کرده و هوا داد. این چیزی نیست که ما مسبب آن باشیم و در اثر سیاستگذاریهای بدون مطالعه خبرگان اقتصادی صورت گرفته است. به عنوان یک ایرانی متأسفم از اینکه هماکنون واردکننده دستگاههای استوک صنعت غذا در صنایع فرآوردههای گوشتی هستیم و این بدِ حادثه است که قطعاً در کیفیت و بهرهمندی مردم از محصولات کیفی و تکنولوژی حرف اول را خواهد زد. اینکه ما امکان بهرهبرداری از دانش روز دنیا در بخش ماشینآلات را نداریم، یک نقطه شکست است و از این نقطه نظر نیز تأثیرپذیر هستیم و یک عامل بیرونی، این امر را برای ما ایجاد میکند.
نوسانات، بسیار جدی است. خودِ من زمانیکه در بخش خودروسازی مشغول بودم، فکر میکردم که خودرو، تأثیرپذیر از ارز است، اما این تأثیرپذیری از ارز در صنعت فرآوردههای گوشتی 98 درصد است. در صنعت ما متأسفانه مواد اولیه، کارتن، مواد اولیه خوراک دام و روغنی که مصرف میکنیم و … وارداتی هستند. هر لیتر روغن و یا گوشت برزیلی، چندین برابر افزایش قیمت یافته است.
گوشت را کیلویی 140 تا 150 هزار تومان خریداری میکردیم، اما اکنون به 245 هزار تومان رسیده است. ادامه این روند، موجب میشود که رعایت اصول کیفی -که ماحصل آن تولید کیفی محصول درجه یک و ممتاز است- با توجه به اقتصاد بیرون، تحتالشعاع قرار گرفته و پارادوکس بزرگی بهوجود آید که روی قیمت محصول برای مصرفکننده تأثیر بسیاری خواهد داشت؛ زیرا اگر بخواهیم محصول را با گوشت 245 هزار تومانی، تولید کنیم قطعاً قیمت آن بیش از 300 هزار تومان خواهد بود و قدرت خرید مردم هم جوابگوی این قیمت نیست و شرکتهایی که یکی از منشورهای اخلاقی آنها، رعایت اصول کیفی است را تحت تأثیر قرار میدهد. امید است بهجایی نرسیم که مجبور شویم واحد خود را تعطیل کرده و یا ناچار شویم ریل مجزایی برای 44 سال گذشته ایجاد کنیم، زیرا بههرحال این امر، در هر دو حالت نقطه شکست محسوب میشود که شرکتها و مدیران آنها در این عارضه تأثیرگذار نیستند و تمامی این فشار از محیط اقتصادی به تولیدکننده وارد میشود.
در حال حاضر، مصرف سرانه فرآوردههای گوشتی در کشور بسیار پایین و تقریباً یک هشتم کشورهای اروپایی است؛ به نظر شما بهرغم این مصرف پایین، دلیل هجمههای گاه و بیگاه که به این صنعت وارد میشود، چیست؟
البته این پارادوکس را در مقطعی که در صنعت خودرو مشغول به کار بودم نیز مشاهده کردم؛ به طوری که در اروپا 51 درصد استاندارد اجباری در صنعت خودرو تعریف شده بود، اما این رقم در ایران 58 بود. گوشت برزیلی در دنیا، دو سال اما در ایران یک سال مجوز مصرف دارد با این توضیح که از زمان سفارش تا تحویل گمرک اگر یک شرکت خیلی چابک باشد، دو تا سه ماه زمان میبرد که این گوشت را وارد کند. تمامی این مشکلات به دلیل عدم تخصص نیروهایی که در این حوزه سیاستگذاری میکنند، ایجاد شده است و به نظر من اگر این روند ادامه پیدا کند قطعاً عارضه منفی آن به صنعت و مخصوصاً حوزه اشتغال، بسیار جدی خواهد بود.
متأسفانه کسانی که سوسیس و کالباس را در لیست کالاهای آسیبرسان قرار دادهاند، بدون در نظر گرفتن هیچ معیاری آن را لحاظ کردهاند؛ به طوری که سوسیس، کالباس و فرآوردههای گوشتی و ساندویچ در سه ردیف اول لیست کالاهای آسیبرسان قرار دارند، اما سیگار در رده نهم یا دهم آن قرار گرفته است. این امر نشان میدهد که یک جریان در کار است که در صورت برخورداری از قدرت و هزینهکردن میتوان این موضوع را تحت تأثیر قرار داد. به نظر من افرادی ناآگاهانه، این مسأله را تعریف و اطلاعرسانی کرده و همین امر، مبنای تصمیمگیری برای حوزه مالیاتی قرار میگیرد، خیلی عمیق به حوزه کسب و کار فکر نکردهاند که ببینید با تصمیمی که میگیرند چه تعداد از نیروی انسانی و شرکتها، تحت الشعاع قرار میگیرند!
از نظر من صنعت غذا، یک صنعت استراتژیک است که در صورت عدم برخورداری از آن حتی اگر دسترسی به بمب اتم هم داشته باشیم، یک جای کار ایراد جدی پیدا کرده و بنابراین امنیت ملی تحتالشعاع قرار میگیرد. در مورد سوسیس و کالباس، نمیدانم دیگران چگونه فکر میکنند، اما به باور من و همکارانم در انجمن فرآوردههای گوشتی، در همه صنایع، واحدها و تولیدکنندگان مثبت و منفی وجود دارند و نمیتوان همه را با یک چوب راند. در واقع تفویض مسئولیت باید در دستور کار وزارتخانهها قرار گیرد و مسئولیتها از حوزههایی که عریض و طویل شدهاند و حتی نمیتوانند به درستی تصمیمگیری کنند به بخشهای چابکتر یا NGO و انجمنها واگذار شود. 20 گرم مصرف سرانه فرآوردههای گوشتی مردم در ایران، رقمی نیست که سلامت مردم را به خطر بیندازد. نیتراتی که از آن صحبت شده و تبدیل به یک چماق ترسناک برای سلامت مردم شده است، در محصولاتی مثل سیبزمینی، پیاز و میوهها نیز وجود دارد و به راحتی مورد مصرف مردم قرار میگیرد و در آنجا هیچ کس نگران سلامتی مردم نیست!
در ایران، میزان نیترات در فرآوردههای گوشتی ppm 250 است و این میزان حتی پایینتر از حد استاندارد جهانی است؟
دقیقاً همینطور است و اینها هیچکدام مبنای تصمیمگیری نیست و این قسمت بد ماجرا است. متأسفانه در هیچ کشوری ندیدیم که چنین هجمهای به صنعت خود وارد سازند. در ترکیه، محصول سوسیس و کالباس، 6 ماه تاریخ انقضا دارد و در هیچ جا مثل ایران با این مسأله برخورد نمیکنند و اینها به واسطه محدودیتهایی در حوزه دانش و تخصص افراد تصمیمگیر نمود مییابد. متأسفانه ما در این حوزه، ضعف جدی داریم و نمیدانیم در کجا روی حوزه استراتژیهایی بر مبنای سلامت تمرکز داشته باشیم. در رابطه با نیترات و یا هر عامل منفی دیگر در خوراک مردم، آن را رسانهای و ایجاد ترس میکنیم و نمیدانیم که در کجا اثر منفی بیشتری خواهد داشت.
باید بدانیم که بیشتر در کجا باید روی سلامتی مردم تمرکز کنیم. با یک آمار دقیق میتوان دریافت که در محصولات کشاورزی نیز استفاده بیش از حد از برخی مواد همچون اوره میتواند برای سلامتی مردم مضر باشد و این امر تنها در حوزه غذا تعریف نمیشود و در حوزه کشاورزی نیز اتفاق میافتد. در آنجا است که باید دیوارها را فرو ریزیم و نسبت به تعیین سیاستهایی که بتواند جریان را خنثی کند، اقدام نماییم، اما متأسفانه هیچ سروصدایی در آن جا شنیده نمیشود و تنها صنعت فرآوردههای گوشتی به پیراهن عثمان برای لاپوشانی و بهرهبرداری مبدل میشود؛ تنها برای اینکه بگویند ما نسبت به جریان سلامت خیلی حساس هستیم و این یک پارادوکس است که نمیتوان وزن متعادل آن را احساس کرد.
به نظر شما آیا انجمن فرآوردههای گوشتی ایران توانسته است از حق خود دفاع کند و آیا اقدامی در جهت خارج شدن از لیست کالاهای آسیبرسان انجام داده و اگر جواب مثبت است، چرا موفق نشده است؟
در یک مقطع، آقای حسینزاده و آقای علیمردانی و عزیزان دیگر زحمت کشیده و کاری کردند که این آگاهی را به تصمیمسازان بدهند و موفق هم شدند. در آن سال، فرآوردههای گوشتی بالای 60 درصد، از حوزه کالای آسیبرسان خارج شدند و قرار شد که مالیات برارزش افزوده از آن کالاها اخذ نشود و این امر در قوانین مالیاتی و بودجه هم دیده شد و به سازمانهای مالیاتی تکلیف گردید، ولی متأسفانه اکنون ما هنوز مالیات بر ارزش افزوده و جریمه دیرکرد را میپردازیم.
به نظر من در این زمینه، اقدامات خوبی انجام شد و انجمن، اهداف مترقی را در پیش گرفت که یکی از آنها بحث آموزش بود و با درایت مهندس حسینزاده، توانستیم مرکز آموزش را ایجاد کنیم و از خبرگان دانشگاهی و حوزههای نظارتی بهصورت مشاورهای و مدرس استفاده نماییم، ولی باید بپذیریم که NGO ها در ایران، دارای قدرتی نیستند که بتوانند واقعیتها را به اطلاع مسئولین برسانند؛ یعنی جایگاهی برای این تبادل دیده نشده است.
متأسفانه در صنعت فرآوردههای گوشتی دیده شده است که یکسری از واحدها و کارگاههای کوچک و زیرپلهای باعث آسیب رساندن به صنف شده است. انجمن در این رابطه باید چه اقداماتی انجام دهد و راههای مقابله با کسانی که به اعتبار صنف آسیب میزنند، چیست؟
متأسفانه در کشور ما حوزه اخذ پروانههای تولید مشخص نیست؛ یکسری از واحدها از وزارت جهادکشاورزی و برخی نیز از اداره صنعت، معدن و تجارت، این پروانهها را اخذ میکنند و این یک پارادوکس است و به اعتقاد من این امر باید زیرمجموعه NGOها قرار گیرد، چون قطعاً آنان حافظ منافع عمومی و صنعتی هستند که داعیه آن را دارند. به عقیده من، واحدهای تولیدی باید شناسنامهدار و گرید بندی شوند. بهطوری که میدانیم برای هر عرضهای، تقاضایی وجود دارد و لزوماً نباید نام آن را کیفیت بگذاریم.
سوسیس و کالباس در دنیا تعریف شده است و اصطلاحاً از خرده گوشتهای یک بخش، یک غذای دیگر تولید میشود و افراد نیز در جامعه با توجه به قدرت مالی خود اقدام به تهیه محصولی با درصد کمتر یا بیشتر گوشت میکنند. در واقع کیفیت به نوع استفاده از مواد اولیه بر میگردد و این را نباید به نوعی جلوه داد که فلان محصول، بیکیفیت یا باکیفیت است. به هرحال، بخشی از مصرفکنندگان این محصولات در منطقه «انبار نفت تهران» نیز سوسیس را به قیمت 12 هزار تومان تهیه میکنند؛ در حالی که با جو اقتصادی موجود، مرغ کیلویی 50 هزارتومان و گوشت کیلویی حدود 300 هزار تومان به فروش میرسد، ولی یک نوع سوسیس به قیمت 12 هزارتومان عرضه میشود. در این زمینه به نظر من باید تفکیک صورت گیرد و اولاً پروانهها توسط یک حوزه صادر شود و در آن حوزه یک تأییدیه از انجمن لحاظ شود، زیرا خبرگان این صنعت در NGO ها برای شخصیت و اعتبار و آبروی کل صنعت سیاستگذاری میکنند.
اینها باید تفویض شود و عاملی که ارزیابی و گریدبندی را انجام میدهد نباید ساختار دولتی داشته باشد. چون کارشناس ساختار دولتی با تولید آشنایی نداشته و نمیداند مواد اولیه و تکنولوژی چیست؛ از این رو گریدبندی هم نمیتواند انجام دهد. وقتی این امر به تأیید انجمن رسید، مبنای صدور پروانه تولید میشود. با این روند قطعاً تبعات منفی که اکنون مبتلابه آن هستیم، برای مردم و صنعت، تعدیل خواهد شد. ساختار حاکمیت باید آنقدر جسارت پیدا کند تا این تفویض مسئولیت انجام بگیرد.
در انتها چنانچه صحبت ناگفتهای مانده است، بفرمایید.
در انتها از اعضای هیأت مدیره انجمن بسیار تشکر میکنیم که این فرصت را به ما دادند تا در کنار آنان، نکات آموختنی صنعت را بیاموزیم؛ به خصوص آقایان حسینزاده، فخار، حسین حسینزاده، اوجی، احسان مرادیاننژاد، محسن گل افشانی که به ما فرصت دادند در کنار آنان یاد بگیریم و مدیون محبتهای آنان هستیم.